ریسک و ادبیات مربوط به آن
از ريسك تعابير گوناگوني شده، ليكن بيشتر آن را معادل عدم اطمينان Uncertainty گفتهاند. به عبارتي، هرجا كه عدم اطمينان يا نامعلومي هست، ريسك هم هست. از اين رو موقعيت همراه با ريسك به حالتي گفته ميشود كه نتيجه نامعلوم باشد. در ادبيات مالي و ادبيات بين رشتهاي ناظر بر رفتارشناسي مالي، ريسك كاربرد وسيعي يافته و در مباحث سرمايهگذاري جايگاه ويژهاي به خود اختصاص داده است.
تحمل ريسك risk tolerance
نگرش به ريسك risk attitude و ظرفيت پذيرش آن را تحمل ريسك ميگويند. جزء نخست اين تعريف (نگرش به ريسك) ماهيتي روانشناختي و جزء دوم آن (ظرفيت پذيرش ريسك) ماهيتي مالي دارد. به عبارت ديگر، وقتي كه از تحمل ريسك سخن ميگوييم هم پاي خصلتهاي انسان كه نسبتائ پايدار و در هر فردي نسبت به ديگري متفاوت است، به ميان ميآيد و هم استطاعت مالي او دخيل ميشود; استطاعتي كه حد آن از دست دادن ميزان پولي است كه اهداف (مالي) آن فرد را به خطر نيندازد. اين كه افراد «چقدر ميخواهند ريسك كنند» و «چقدر ميتوانند ريسك كنند»، به ترتيب به خصايص رواني و توان مالي آنها برميگردد. تا آنجا كه به خصلتهاي رواني انسان مربوط ميشود، افراد يا از ريسكدوري ميجويند (ريسكگريز) و يا تمايل به ريسك دارند (ريسكپذير.) دستهء سومي كه در اين ميان قرار ميگيرد، كنش و يا واكنشي در قبال ريسك از خود نشان نميدهد. (ريسك خنثي)
دامنهء تحمل ريسك و قلمرو آسايش
محدودهاي كه اشخاص در آن قادر به قبول و هضم ريسك هستند را دامنهء تحمل ريسك آنها ميگويند. در اين محدوده كه اصطلاحائ قلمرو آسايش Comfort zone ناميده ميشود، قاعدتائ پذيرش ريسك با كمترين نتيجه نامطلوب و بيشترين نتيجه مطلوب همراه است. هر فردي قلمرو آسايش مختص خويش را داراست كه با ديگران از جمله نزديكان او متفاوت است. با وجود اين، ميتوان افراد مختلف را براساس ميزان ريسكپذيري دستهبندي كرد و در قلمرو آسايش مربوطه جاي داد.پايبندي افراد به ماندن در قلمرو آسايش خويش، به همراه اجتناب از انفعال در بهكارگيري منابع خود، دو گرايش متضاد حرص و ترس را آشتي داده، بين آن دو رابطهاي متوازن برقرار ميكند. اين افراد با پرهيز از دراز كردن پاي از گليم، زيادهخواهي پيشه نميكنند و عامل ريسك را كه بالاخره ذاتي هرگونه سرمايهگذاري است، دست كم نميگيرند. به علاوه، از سوي ديگر، آنها اين عامل را بيش از حد بزرگ (آگرانديسمان) نميكنند و ترس غيرضرور از آن به دل راه نميدهند. آنها به لطف نگرش صحيحشان به ريسك و پذيرش حد معقول و متناسبي از آن، نه براي خود ضرر و پشيماني به ارمغان ميآورند و نه با ايجاد هزينه فرصت از دست رفته، سود بالقوهاي را از كف ميدهند. تلاش اين افراد متوجه به حداقل رساندن نتايج نامطلوب و به حداكثر رساندن نتايج مطلوب و تاخت زدن بين اين دو ميشود. در يك جمله، سرمايهگذاران اينچنيني، بين ريسك متضمن سرمايهگذاري موردنظر و دامنهء تحمل ريسك خود كه در ادبيات مالي از آن قياس سيب با سيب شده است، همخواني ايجاد ميكنند و شرايطي متعادل برقرار ميسازند.
تاخت زدن ريسك و بازده
ريسك با بازده رابطهاي مستقيم دارد. هر سرمايهگذاري انتظار دارد كه به موازات قبول ريسك بيشتر شاهد بازده بيشتري متناسب با اين افزايش باشد چرا كه بازده بيشتر پاداش و ريسكپذيري اوست. تاخت زدن ريسك و بازده در فرآيندي معقول و متناسب، ترس و طمع را كه دو آفت سرمايهگذارياند، از ميان برميدارد و بستري امن و سالم را براي سرمايهگذاران فراهم ميسازد. اين فرآيند معقول و متناسب، ريسك و بازده را چون دو كفه ترازو در تعادل با يكديگر قرار ميدهد و مانع به هم خوردن توازن بين اين دو، كه آفات خويش را به همراه دارد، ميشود. اين همان سازوكاري است كه در پي تاخت زدن ريسك متضمن سرمايهگذاري و دامنهء تحمل ريسك، به شرح پيشگفته، مانع ايجاد ناهمخواني بين اين دو ميگردد.